پر از توام به تهی دستی ام نگاه نکن...


آنکس که چشم دارد خواهد دید و آنکس گوش دارد خواهد شنید و آنکس که قلب دارد احساس خواهد کرد که ...
خـــ ـــدا آنجا نیست ، همینجاست ....
خـــ ـــدا بعدا نیست ، همین حالاست ...
خـــ ـــدا غریبه نیست ، بلکه آشناست ...
خـــ ـــدا گاهی نیست ، بلکه همیشگیست ...
خـــ ـــدا دور نیست ، همین نزدیکیست ...

بودنش از آن جهت نیست که تنها امیر تو باشد ، آمده است که محبوب تو باشد...
خداییش از آن جهت نیست که تو تنها گاه گاهی بگویی: ( خدایا کمکم کن )
آمده است که تو همواره بگویی : ( محبوبترینم دوستت دارم ... )
آری...
...خــــــــــــ ــــــدایا دوســـــــــــــ ـــــتت دارم...



خدایا نمیگویم دستم را بگیر....
عمریست  گرفته ای...
مبادا رها کنی...

درده دلـ .....


دلم گرفته رفیقا....


نمیدونم مردم چرا بخاطر درآمد یا پول به جون هم میوفتند مگه غیر از اینه که دنیا محل گذره...؟؟؟
آخه چرا باید به همدیگه ظلم کنیم...چرا باید دروغ بگیم...چرا؟؟؟؟
همیشه بهمون گفتند به این دنیا دل نبندید...
ولی...یاد ندارم که گفته باشند به آدماش دل نبندید و عاشقشون نشید...
از یه استادی پرسیدم استاد عشــــــق یعنی چی؟ جواب داد: عشق از سه حرف تشکیل شده ع ش ق
ع >علاقه...
ش> شدید...                                گفت یعنی علاقه ی شدید قلبی
ق> قلبی...
ولی من قبول ندارم چون  عشق همه چیزمو ازم گرفت...
از بچگی یادمون دادند که توی زندگی فقط باید یه عشق داشته باشی و پای عشقه اول بمونی...
ولی عشقه اوله من خــــــــــــ ـــــداست و پاش وایمیستم...
چون منو دوست داره... کمکم میکنه...دروغ نمیگه...بهش مدیونم...
ولی صد حیف که من نتونستم از خودم رازی نگهش دارم...

خـــدایا من دستم به آسمون نمیرسه...
                                  ولی تو که دستت به زمین میرسه...
                              دستــــــم رو بگیـــر...


عرفان

دلنوشــــــــــــــــــته...


کاش از اول قلب من با قلبت آشنا نمیشد

کاشکی میشکست تو تنهایی و رسوانمیشد

کاشکی از دفتر قلبت اسممو پاک نمیکردی

کاش نميذاشتی برم من کاش منو صدا میکردی

کاش تو اون لحظه ی آخر اشک شادی نمیریختی

کاش نمیگفتی برم من کاش میگفتی که اسیری

کاشکی من مثل یه خواهش توی قلب تومیموندم

مثل ماهی در دل آب همیشه پیشت میموندم

کاشکی بدونی عزیزم دلم برات لک میزنه

در آرزوی دیدنت به هر کجا سر میزنه

کاش در اون لحظه ای که تو رفتی خیلی بی صدا

زبونم بند نمیومد و میگفتم که بیا

کاشکی هر کی عاشقه یه جور به معشوق برسه

کاش همه دردا دوا شن لیلی به مجنون برسه...



عرفان

دلسوزی ممنوع!!!!!!!!

 

خواهـشاًدلســــــــوزی


ممنوع...!!!

ممنوع

عشق بـــــازی ممنوع!!!!!!!!!

یک نفر از کوچه ما عشق را دزدیده است 

                       این خبر در کوچه های شهر ما پیچیده است 

دوره گردی در خیا بان ها محبت میفروخت 

ا                          گوییا و هم بساط خویش را بر چیده است 

عاشقی می گفت روزی روزگاران قدیم 

                    عشق را از غنچه های کوچه باغی چیده است 

عشق بازی در خیابان مطلقا ممنوع شد 

                             عابری این تابلو را دور میدان دیده است 

یک چراغ قرمز از دیروز قرمز مانده است 

                 چشمکش را هیز چشمی خیره سر دزدیده است 

میروم از شهر این دلسنگهای کور دل 

                            یک نفر بر ریش ما دلریشها خندیده است


عرفان

کریســـــــــــــــــمس مبارک

کریسمس مبـــــارک...!!!!

کریسمس

عشـــــــــــــ ـــــــــق

عشــــ ــــق نردبانی است که ما را از خود بالا می کشد....
عشــــ ــــق همان فعل انفعالی است که در برابر گل سرخ به ما دست میدهد...
عشــــ ــــق عزرائیل زیبایی است که رسیده جسم ما را میگیرد و قبض روح را امضا میکند...
عشــــ ــــق اولین آهی است که در آینه کشیده ایم....
عشــــ ــــق اولین حقوق ما از باجه ی معرفت است...
عشــــ ــــق خرید و فروش با پای عاشق و معشوق است....
عشــــ ــــق.؟؟؟؟؟؟؟؟؟

عرفان




شــــــما نظرتون در مورد عشــــ ــــق چیه؟؟؟؟؟؟؟؟
در قسمت نظر ها پاسخ دهید

داستانه نابینا...

یه دختره کوری توی این دنیای نامرد زندگی میکرد
این دختره یه دوست پسر داشت که عاشقش بود
دختره همیشه میگفت اگه من چشمامو داشتم و بینا بودم همیشه به پای اون پسر می موندم
یک روز یکی پیدا شد که چشماشو به اون دختر داد....
وقتی دختره بینا شد دید که دوست پسرش کوره و نابیناست!!!!!!
بهش گفت: من دیگه تو رو نمی خوام بـــــــــــرو......!!!!!
پسره با ناراحتی رفت و با یک لبخــــنده تلخی به دختره گفت:
مراقب چشـــــــــــمای من بـــــاش.......!!!!!!!!!!!!!

عرفان

عـــــاشقــــــــ ـــــــانه

گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم
گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم


*************************************
     *****************************
                 *****************

رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود
با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی
و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند
و...و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسی
به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد
وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید
بانوی دریای من...
کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت
کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت.
erfan

برای دوســــــتانه نیـــــــ ــــم بـــــــــــازی

آدرسه سایتی برای استفاده از ترفند هایه نیم باز


نیــــــــــم بــــــــــــــــاز

آدرس در در
ادامه مطــــــــــــــــــــلب:
ادامه نوشته