وبلاگ نوشته های روزهای تنهایی من...
این وبلاگ تقدیم به تمام دلشکستگان و عاشقان به معشوق نرسیده... 
از طرف: .....عرفــــــــــــ ـــــــــان تنها.....
این وبلاگ تقدیم به تمام دلشکستگان و عاشقان به معشوق نرسیده... 
از طرف: .....عرفــــــــــــ ـــــــــان تنها.....
...عشقـــــــــه من...
...وقته رفتنت نبود عشـــقه من خدا حافظ...
...دلت میشکنه یه روز میدونی قدر اشکه من...
...سخته گفتنش ولی ، خداحافظ عشقه من...
...خــــداحافظ...
*******************************************

******************************************
از هیاهوی واژه ها خسته ام
من سکوتم را ، از اوراق سپید آموخته ام
آیا سکوت ، روشن ترین واژه ها نیست؟؟
همیشه در خلوتم
مرگ را مجسم دیده ام...
آیا مرگ خونسرد ترین واژه ها نیست؟؟
تا چشمم را گشودم
از چشم زندگی افتادم
بر حواسه پنجگانه ام ،
شبی ، زیره نوره یک واژه خواهم نشست...
نام خونسرده معشوقه ام را...
حکاکی خواهم کرد...
و هم زمان ...
پایینه آخرین برگ دفتر خاطراتم ،
خواهم نوشت:
پــــایــــان
*****************************

*****************************
........
پسر به دختر گفت: اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم...
.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم...
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد...!!!!
حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت...
ولی از پسر خبری نبود...
دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…
چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:
سلام عزیزم.
الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم.
.پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم...
امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.
(عاشقتم تا بینهایت)
*****************************************

*****************************************
... بــــــ ـــــــاز دوبــــــــاره ...
...با گــــــریه هام غزل می خــــــونم...
...بــه لکـــــــــنت افتاده زبــــــونم...
...بـــزار بگـــم از دلـــــــه خــــــونم...
...جـــــون ندارم برای اینکه بمــــونم...
...دست رو دلــــــم نـــذار که خـــــونه...
...خـــســــته شـــدم از این زمـــــونه...
*************************************

************************************
...وقـــتی مــــــ ـــــرد م...
...بیــــــــــ ـــــــــا...
...بیـــا نگــن عشــــــــــ ـــقی نداره...
...کســـی نگــــه بی کس و کــــــاره...
...بیـــــا ببــــــین حـــــالم چـــــه زاره...
...فقط بیـــــا...
*****************************************

*****************************************