نا گفته ی دلــــــــــــــــــــــ ـــــــــ......
چي بگم ...
ظاهر بعضي آدمها شايد شاد و بذله گو و خوش باشن ، اما كي ميدونه تو دلشون چه خبره ؟
كي مي دونه آيا غمگينن يا نه غمي ندارن ... ؟ كي ميتونه بگه من از رو هوا ميام و يه مشت چرند
واسه خالي نبودن عريضه مينويسم و ميرم ... ( ظاهرا خيلي ها ! )
هيچ وقت ازش حرفي نزدم ، باز هم سكوت ميكنم چون اونقدر بزرگه که تو كلمه نمي گُنجه ،
مثله هيچي نيست ، زمينيه سادس ، راه دور نرو نمينويسم كه كنجكاوت كنم ،
خرابم ؛ گفتم شايد اين راه به آبادي برسه ، كه ميدونم بي هودس !
در دل بيدار خود جز بيم رسوايي نداشت
گرچه روزي همنشين جز با منه رسوا نبود
خيلي از حرف ها رو نمي شه زد مي فهمي كه ؟!
و در آخر سه نقطه هاي بي پايان
...

*****************************
به قول شريعتي :
پر از نا گفته ام ، تا جايي كه سكوت فرا مي رسد مرا !!!
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۹۰ ساعت 22:52 توسط عرفـــــ ــــــان تنهــــ ـــا
|
سلام دوستای عزیزم