تــــولـــده بی ارزش مـــــــــــن...
نه باورم نمیشه که................... تو از پیشم رفتی
تولـــدم شد بی وفا.................... از تو نیومد خبری
اینو بدون دستای من................. گرمی دستات رو می خواست
تو رو به عشقمون قسم................. او روزا رو یادت بیار
حتی دیگه خدامون هم به دادمون نمیرسه
گریه نکن که دستامون به دست هم نمیرسه
تو رو خدا بهش بگید................صبر منم سر اومده
خدا به من بگو چرا ................. خوشی به من نیومده؟
ببخش اگه قسمت نشد.............. توی چشات نگاه کنم
یا سر رو شونت بزارم................اسم تو رو صدا کنم
اون که نخواست پیشم باشی باید خودش صبرم بده
خدا گرفتی عشقمو جواب قلبمو بده

و این چنین شمع تولدم را با اشک، با بغض و در بی کسی هایم فوت میکنم...
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و دوم اسفند ۱۳۹۰ ساعت 22:32 توسط عرفـــــ ــــــان تنهــــ ـــا
|
سلام دوستای عزیزم